مردی در مسابقه ی اطلاعات عمومی شركت كرده است و سعی در بردن
جایزه یك میلیون دلاری را دارد .
سوالات را بخوانید
۱ـ جنگ صد ساله چند سال طول كشید؟
الف) ۱۱۶ سال
ب ) ۹۹ سال
ج ) ۱۰۰ سال
د ) ۱۵۰ سال
او نمیتواند به این سوال جواب دهد
۲ـ كلاه های پاناما در چه كشوری تولید میشود؟
الف) برزیل
ب) شیلی
ج) پاناما
د)اكوادور
حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست كمك میكند
۳ـ روس ها در چه ماهی انقلاب اكتبر را جشن میگیرند؟
الف) ژانویه
ب) سپتامبر
ج) اكتبر
د) نوامبر
این بار هم شركت كننده درمانده تقاضای فرصت میكند
۴ـ اسم شاه جرج سوم چه بود؟
الف) ادر
ب) آلبرت
ج) جرج
د) مانوئل
خوب بقیه حضار باید به دادش برسند
۵ـ نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از كدام حیوان گرفته شده؟
الف) قناری
ب) كانگارو
ج) توله سگ
د) موش
در اینجاست كه شركت كننده ی بخت برگشته از ادامه ی مسابقه انصراف میده.
آیا شما هم زود قضاوت می كنید؟
اگر خیلی خودتان را گرفته اید كه همه ی جوابها را میدانید و به این بنده ی خدا هم كلی
خندیدید بهتره اول جوابها را بخوانید
جوابها
۱ـ جنگ صد ساله در واقع ۱۱۶ سال طول كشید (۱۳۳۷ـ۱۴۵۳)
۲ـ كلاه پاناما در اكوادور تولید میشه
۳ـ انقلاب اكتبر در ماه نوامبر جشن گرفته میشه
۴ـ اسم شاه جرج .آلبرت بوده كه بعد از به سلطنت رسیدن به جرج تغیر یافت
۵ـ توله سگ .اسم لاتین آن insularia canaria یعنی جزایر توله سگ
دو قطره آب اگر كنار هم قرار بگيرند چه مي كنند؟
آنها تصوير قطره ديگر را در خود ديده وبه هم
مي پيوندند و يك قطره بزرگتر تشكيل مي دهند.
زمستانی سرد بود ، كلاغ غذایی برای سیر كردن جوجه هاش
نداشت , كلاغ تنها یك چاره داشت ، او گوشت بدن خودشو می كند
و می داد به جوجه هاش می خوردند
زمستان داشت تمام شد ، كلاغ آخرین توانشو جمع كرد و آخرین تكه های بدنشو به بچه هاش داد .
زمستان تمام شد و كلاغ مرد ...! اون مرد تا بچه هاش زنده بمونند .
اما بچه هاش كه نجات پیدا كرده بودند ، می گفتند:
آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای
تكراری!!!!!!!
این است واقعیت تلخ روزگار ما..!!!!
دوستان خوبم بیایید همین الان تلفنمو نو بردار یم و به پدر یا مادرمون زنگ بزنیم
و اگه در قید حیات نیستند با فاتحه ای او را یاد كنیم .
سه چیز اهرگز برنمی گردد
زمان ،کلام ،موقعیت
سه چیزرانباید از دست داد
آرامش ،امید ،صداقت
سه چیز هزگز قطعی نیست
شانس ،موقعیت ،رویاها یمان
سه چیز ارزشمند ترین چیزهاست
ایمان ،اعتماد به نفس ،دوست
میگویند: روزی یکی از انبیای الهی در گذر خود به مردی پیر و فرتوت برخورد که برای خود جایگاهی در بالای درختی کهنسال ساخته بود و در آن به عبادت خدا مشغول بود. سر سخن را با او باز کرد و در نهایت پرسید: حالا چرا اینجا زندگی میکنی؟ گفت: جوان که بودم در عالم رؤیا به من خبر دادند که بیش از ۹۰۰ سال زندگی نخواهم کرد، لذا حیفم آمد که این عمر کوتاه را به جای عبادت، در راه ساختن خانه و کاشانه تلف کنم. آن نبی گفت: اما به من خبر رسیده که زمانی خواهد رسید که در آن مردمان بیش از ۸۰ یا ۹۰ سال عمر نمیکنند، اما برای خود قصرها و برجها میسازند. او گفت: ای بابا، اگر عمر من ۹۰ سال بود که آن را با یک سجده سپری میکردم.